غنچه ی باز

غنچه ی باز
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

پسر عاشق قیچی و سوزن و دوخت و دوز است. کافیست من فقط اراده کنم چیزی بدوزم; برایم الگو می کشد، پارچه را برش میزند، آن را میدوزد و اتو میکند، در انتهاهم آن را پرو می کند!
الگوهایم همه خط خطی اند و باید بگردم و چشمانم را چهارتا کنم تا خطی را که خودم کشیده ام پیدا کنم.
تا پارچه را می بیند آن را از دستم می قاپد و سرش می کند ، کلی ذوق می کند و قهقه را سر میدهد. به تمام حضار هم خودش را نشان داده و لبخند تایید را از همه میگیرد.
امان از وقتی پارچه پهن شود! می آید و رویش می نشیند انگار آمده ایم پیک نیک و روی چمن فرش پهن کرده ام!‌ یعنی اینقدر لذت میبرد از نشستن روی پارچه...
با این حساب، تا این مرحله ساعتها طول می کشد و کار دو سه ساعتی می شود هفت هشت ساعت...
موقع دوخت هم که آقا تشریف می آورند و در بغلم جلوس میفرمایند! بماند که مدام پیچهای چرخ را میپرخاند و پایه را بالا پایین می دهد و نخ را می کشد و ....
آخرش هم مجبورم سرش داد بکشم و دعوایش کنم که دست از سر این چرخ بیچاره بردارد و بگذارد کارم را انجام بدهم.
این آقا خرابکاری در این زمینه زیاد دارد. فرشمان را با اتوسوزانده(آنقدر مادر بیخیالی نیستم که اتوی داغ را بدهم دست بچه، اتوی ما مشکل دارد و حتی در حالت خاموش در عرض ۳۰ ثانیه حسابی داغ می شود وقتی بچه از فرصت ۳۰ ثانیه ای استفاده کند نتیجه اش سوختن فرش است دیگر... باز خدا را شکر که پسر هم بسیار محتاط و هم حرفه ای در اتو زدن است و خودش را نمیسوزاند)، لباس برش خورده را با قیچی بریده و  ضایع کرده، هر بار هم که سر چرخ مینشینم اول باید بگردم بببینم پایه ی چرخ و پیچش کدام گوشه ی خانه افتاده اند!
آخرین خرابکاری آقا هم همین چند دقیقه پیش بود، آقای غنچه ی باز با قیچی شلوارکشان را بریدند! بارها به او گفتم که با قیچی چیزی نبرد و فقط چیزهایی را که اجازه میدهم ببرد، همیشه هم از من اجازه میگیرد. اما امروز شیطان به جلدش رفت و دهانه ی قیچی را روی زانویش و در لبه ی پاچه ی شلوارکش گذاشت و قیچچچچچ....
الآن هم آقای خیاط باشی در اتاق دوره ی جریمه و محکومیتش را طی می کند...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۵۳
مامان غنچه ی باز