غنچه ی باز

غنچه ی باز
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

یکی از عجایبی(!) که چند وقتی است برده ام این است که وقتی با شیرهای پاکتی ماست درست می کنم سرشیر این عوض آن که رو بیاید به ته ماست می رود! باور نمیکنید امتحان کنید!
 اصولا" سرشیر همانطور هم که از اسمش پیداست روی شیر است و اگر بدون گرفتن سرشیر، از آن شیر ماست درست کنیم سرشیر روی ماست می آید و لایه ای خامه ای روی ماست تشکیل می شود. اما من واقعا" در عجبم که چرا در ماستهایی که از این شیرهای پاستوریزه پاکتی درست میکنم لایه ی خامه ای ته آن است؟! واقعا" چرا؟! هرکس پاسخش را یافت مرا از سردرگمی در بیاورد لطفا"! البته این شیرهای پاکتی موجود در بازار که گمان نکنم اصلا" سرشیر و چربی داشته باشند که سر این چانه بزنیم که به زیر میرود یا به رو، اما این لایه ای که ته ماست تشکیل می شود چیست؟
بگذریم، جای همگی خالی چند شب پیش شام ماست و خرما خوردیم، هم سبک و مقوی است و هم خوشمزه...
غنچه ی باز ماستش را که خورد باز هم ماست خواست. دستم داخل ظرف ماست رفت، ماستمان داشت تمام می شد و به قول معروف کفگیر که چه عرض کنم ملاقه ته ظرف خورد و کمی از آن سرشیرهای ته ظرف که توصیفش در بالا آمد هم همراه با ماست بیرون آمد و روانه ی کاسه ی پسر شد. پسر شروع به خوردن کرد و متوجه ی این سرشیرها شد. آن را با انگشتانش برداشت، نگاهی به آن کرد و در دهانش گذاشت. چشمانش برقی زد، معلوم بود که حسابی خوشش آمده و به دهانش مزه داده است. کاسه اش را جلو آورد و گفت: "بازم "ته دیگ ماست" بدم!"(فعل "بدم" در راستای همان برعکس صحبت کردن پسر به معنای "میخوام" است)
من و پدر از اصطلاح پسر حسابی خنده مان گرفته بود ونتوانستیم جلوی خندیدنمان را بگیریم، پسر هم مات و مبهوت از اینکه ما به چه میخندیم! اما خداوکیلی نکته ی مهم و عمیقی بود، زین پس به جای "سرشیر ته ماست" از واژه ی "ته دیگ ماست" استفاده کنم خیلی بهتر است و درست تر!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۵۰
مامان غنچه ی باز
برای شروع بهتر است کمی از غنچه ی باز بگویم و بگویم که الان در چه مرحله ای است و در این مدت چه پیشرفت هایی داشته است.
او به طور کامل قابلیت ادای کلمات را دارد، حتی "قسطنطنیه" و "کریستف کلمب" را کاملا درست تلفظ می کند. این دو کلمه را مثال زدم، چون نمی دانم چه حکمتی است که هر کس می خواهد پسر و صحبت کردنش را بسنجد اولین کلمه ای که به ذهنش می رسد همین دو کلمه است! من هم این دو کلمه را مثال زدم تا خیال همه را راحت کنم...
 اما حرف زدنش برعکس است، به این معنا که از جانب طرف مقابل صحبت می کند. یک مثال می زنم:

من: پسرم، میای کیک بخوری؟
پسر: برو کیک بخور( یعنی محمدمهدی برو کیک بخور)

پسر: من بشینم اینجا( یعنی مامان بشین اینجا)

پسر: این عینک منه (از جانب پدر می گوید، یعنی این عینک باباست)

ما هم به این طرز حرف زدن عادت کردیم و منظورش را متوجه می شویم. بعضی اوقات هم سعی میکنیم تصحیحش کنیم:
 
پسر: میوه بهت بدم!
من: اگه منظورت اینه که مامان میوه بهت بده باید چی بگی؟
پسر: مامـــــــان! لطفا میوه بده!
من: چــــــــــشم، الان برات میارم عزیــزم.

پارسا نوه ی همسایه ی طبقه ی بالایمان است. وقتی که به خانه ی مادربزرگش می آید سری هم به تراس زده و از آن بالا به دنبال غنچه ی باز می گردد. پسر هم تا صدایش را می شنود می دود داخل حیاط تا او را ببیند. چند روز پیش هم همین اتفاق افتاد و پسر با شنیدن صدای پارسا دوید داخل حیاط، اما پارسا رفته بود. خلاصه کلی ناراحت شد و نق زد. به او گفتم تا پارسا را بلند صدا بزند تا بیاید. او هم با صدای نه چندان بلندی گفت:" پارســـــا لطفا بیا"، بعد هم خودش جواب خودش را داد:"چـــــــــــشم" و بعد هم مشغول بازی با دوچرخه اش شد...

غنچه بازمان از لحاظ جسمی هم ماشالله رشد خوبی داشته، الانش را نمیدانم اما قبل از عید یعنی هنگام تولد سه سالگیش قدش ۱۰۲ و وزنش ۲۵ کیلوگرم بود. رشد کف پایش هم بالاست و سایز پایش روز به روز بالا می رود. الان شماره پایش ۳۳ است. اگر به همین منوال پیش برود احتمالا چند سال دیگر باید سفارش بدهیم کفشهایش را بدوزند چون فکر نکنم کفش سایز پایش را پیدا کنیم!
فعلا همین ها را داشته باشید تا انشالله بقیه را سر فرصت بنویسم...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۱۶
مامان غنچه ی باز
بعد از مدتها سلام
حقیقتش را بخواهید این مدت لپ تاپم نزد دوستی در امانت بود و من به ناچار از نوشتن مطلب عاجز...
اما الان امانتیم برگردانده شده  و من به امید خدا دوباره خاطرات غنچه ی بازمان را اینجا خواهم نوشت. در این مدت اتفاقات بسیاری افتاده و خاطرات زیادی ثبت شده، امیدوارم بتوانم آنها را به یاد آورده و بنویسم. ان شاء الله
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۳۷
مامان غنچه ی باز